ورزشی-فرهنگی-هنری-علمی -تاریخی -مطالب جالب وخواندنی اخبار روز-آموزشی-سرگرمی ایران وب2013 |
|||||||||||||||||
دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 1:4 :: نويسنده : برهانی
ایرج طهماسب و حمید جبلی، در گفتگویی با حسین معززینیا و کریم نیکونظر در ماهنامه ۲۴، واقعیاتی جالب از سرچشمه شکلگیری این عروسکها بیان کردهاند. آنها تعریف کردهاند که به دلیل کمبود بودجه، امکان ساخت عروسکهای جدید برای برنامه را نداشتهاند. به همین خاطر از عروسکهای نه چندان شناخته شده آرشیو تلویزیون استفاده میکردهاند و این عروسکها را برای حضور برابر دوربین، مقداری تغییر شکل میدادهاند. بر این اساس، کلاه قرمزی، در ابتدا عروسک یک مورچه بوده که در یک برنامه دیگر از آن استفاده میشده است؛ «با شاخکهای بلند»، و پسر خاله هم عروسک یک لاک پشت که در این برنامه تبدیل به انسان شدهاند. جبلی همچنین داستان نخستین روز ورود عروسک کلاه قرمزی به استودیو را تعریف کرده است، عروسکی که اصلا قرار نبوده به شخصیت ثابت برنامه “صندوق پست” تبدیل شود که در آن قرار بود هر شغلی، نمایندهای داشته باشد: «بنا داشتیم، بقال داشتیم… کلاه قرمزی قرار شد شاگرد کفاشی باشد که میآید تا کفش واکس خوردهی آقای مجری را بدهد. قرار گذاشتیم این پرسوناژدرست صحبت نکند تا آقای مجری بتواند درباره این موضوع بچهها را نصیحت کند و بگوید ببینید این خوب حرف نمیزند، شما سعی کنید قشنگ حرف بزنید. مثل دیگر پرسوناژهای برنامه، «ند کارش را کرد و رفت، ما دیدیم کسانی که توی اتاق فرمان هستند، خیلی خوششان آمده. تاکید کردند در اپیزود بعد هم این را بیاورید، خیلی خوب شده…» و این چنین بود که این پدیده، وارد زندگی میلیونها هوادارش از چند نسل تماشاگران سینمای ایران شد. نیم نگاهی به کلاه قرمزی و بچه ننه «کلاه قرمزی و بچه ننه» سومین نسخه سینمایی از ماجراهای عروسکیست که به لطف خلاقیت و ذوق خالقانش – ایرج طهماسب و حمید جبلی – حالا از جان دارترین سوپر استارهای سینمای ایران است. فیلم مانند قسمتهای گذشته، حال و هوایی کودکانه دارد. همان دیالوگهای شاد، همان فضای موزیکال و این بار لایههای اجتماعی فیلم واضحتر از قسمتهای قبلی هویداست. داستان فیلم درباره شخصیتهای آشنای گذشته است که به علت شیطنت “پسرعمهزا” خانهشان منفحر شده و دوران فقر و بیخانمانی را سپری میکنند. در این بین کودکی را در پارک پیدا میکنند که شروع اتفاقات بامزهای میشود… این بار شخصیتهای محبوب قصه نه تنها سرپناهی ندارند، بلکه از تامین خوراک و پوشاک خود هم عاجزند. مشخص است این قصه در نظر اول چندان مناسب کودکان نیست و اینجاست که آشکارا لایه دیگری از فیلم نمایان میشود. «کلاه قرمزی و بچه ننه» از این منظر یک فیلم اجتماعی تمام عیار است و اینشکل از رویکرد به موضوع اجتماعی تدبیر هوشمندانهای است؛ حالا هم کودکان امروز سهم خود را از قصه و ترانههای سرخوشانه میبرند و هم کودکان دیروز دغدغههای خود را در فیلم باز مییابند. نسلی که حالا در بزرگسالی درک گرسنگی و آوارگی “کلاه قرمزی” برایش کار چندان سختی نیست. با این نگاه میشود قبول کرد که “کلاه قرمزی” همزمان هم به دبستان برود و هم به خدمت سربازی، هم بازیهای کودکانه کند و هم به خواستگاری برود. یکی از سوالاتی که درباره فیلم مطرح میشود، چرایی حضور “پسرعمه زا” در فیلم است. ممکن است عدهای این شخصیت را زائد بدانند و بگویند با حذفش خللی بر روند ماجراها وارد نمیشود و این را دلیلی بر ضعف فیلمنامه بدانند. اتفاقا شخصیت پسرعمهزا در فیلمنامه اهمیتی اساسی دارد و در صورت حذف او ساختمان داستان به هم میریزد. فیلم برای بیان دغدغههای اجتماعی نیاز به بستری دارد که با شیطنت پسرعمه زا و انفجار خانه به وقوع میپیوندد و فقر و بیخانمانی شخصیتها توجیه پیدا میکند. برای فیلمی کودکانه، وجود قهرمان مثبت یعنی زوج کلاه قرمزی و پسر خاله اجتنابناپذیر است و به همین دلیل ورود پسرعمهزا به داستان حلال مشکل شده و اتفاق شوم و دردسرساز فیلم به دست قهرمانهای محبوب داستان اتفاق نمیافتد. از سوی دیگر در لایه اجتماعی فیلم حس همذاتپنداری با دو شخصیت اصلی (کلاه قرمزی و پسر خاله) در وضعیت ناخواستهای که در آن گرفتار آمدهاند، کمک زیادی به انتقال بهتر مضمون فیلم در ذهن مخاطب کودک میکند. پیامهای فیلم برای کودکان اکثرا در دیالوگهای همین دو شخصیت پدیدار میشود و در صورتی که یکی از این دو شخصیت مسبب این مشکلات بودند، تاثیر قضیه بهشدت کاسته میشد. در کنار اینها، پسرعمه زا در دو سال گذشته در آیتمهای تلویزیونی طرفداران زیادی پیدا کرده بود و حضور او در این فیلم بر جذابیتهایش افزوده است. در روزهای آتی ظاهراً پردیسها هم شروع به نمایش «کلاه قرمزی و بچه ننه» میکنند. پس اگر دوباره به دیدن فیلم رفتید، دیگر خود را پشت کودکانتان پنهان نکنید، چون به دیدن یک فیلم بزرگسالانه رفتهاید. این بار شاید وقتی در ابتدای فیلم گزارشگر تلویزیون میپرسد “چه خبر” و کلاه قرمزی در جوابش با لحن شیرین و آشنایش میگوید «بدبختی»! غیر از خنده کارهای دیگری هم میشود کرد… دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 1:2 :: نويسنده : برهانی
تیتر خبر به اندازه کافی میتواند فضای رسانهای و دنیای موسیقی را به هم بریزد. ولی قطعا دانستن جزئیات ماجرا بیشتر از اصل خبر میتواند برای همه جالب توجه باشد. محسن چاوشی دایره دوستان محدودی دارد. دوستانی که بیش از هر کس دیگری به آنها اعتماد دارد و ریز به ریز کارها و تصمیماتش را با آنها در میان میگذارد. موضوع از این قرار بوده که چاوشی پس از همفکری با دوستانش تصمیم میگیرد تیتراژ یک برنامه تلویزیونی را بخواند. برنامهای دولتی با شرایط خاص و سناریوی خاص خودش. خبر این همکاری در یکی دو رسانه معتبر منتشر میشود و در سایتهای هواداری بیشمار این خواننده میپیچد. اما اتفاقی که در این بین رخ میدهد، هجوم برخی از هوادارنماهای سازمان داده شده به صفحه شخصی این خواننده است. این عده خاص در پیامها و کامنتهای زهر دار و طعنه آمیزی خواستار شماره حساب از این خواننده شدهاند تا به قول خودشان: «کمکهای مالیشان را برای جلوگیری از خواندن آثار دولتی سخیف» به حساب او واریز کنند! طعنهها و زخم زبانها لحظه به لحظه بیشتر شده و چند ساعت بعد، تمام سایتهای هواداری و صفحات اجتماعی هواداران این خواننده از این آگهیها پر میشود. جنگهای اینترنتی موافقان و مخالفان این داستان هم به قدری بالا گرفته که چاوشی خونش به جوش آمده و در اقدامی عجیب با ارسال پیامی از همه دوستداران واقعیاش خداحافظی و اعلام کند که دیگر تمایلی به حضور در ایران و خواندن ندارد و از ایران میرود! به خواسته شخص چاوشی، کلیه سایتهای رسمی این خواننده کرکرهشان را پائین کشیدهاند و فقط پیام ویژه خداحافظی چاوشی در آنها قرار داده شده تا به نوعی این وداع تلخ، جدیتر و رسمیتر به نظر بیاید. حرف های آخر آخرین متنی که چاوشی روی صفحه شخصیاش قرار داده هم بسیار قابل تامل و ناراحت کننده به نظر میآید و شدت دلخوری او را از این افراد معلوم الحال مشخص میکند: «حمایت کردید پشتتون واستادم. چی میخواید ازم؟ دیگه جون ندارم. صبر کنید تموم نشده. هر چی دادید گرفتید. تو زندگیم من واسه اینکه لحظهای با شما باشم هیچ کس بالای سرم نبوده هیچ کس. گوش بدید. شما هیچی از من نمیدونید هیچی. برای اینکه آلبوم بدستتون برسه چه شبها و چه روزهایی که از خودم و خانوادهام نزدم. رفتم، اومدم. بالا، پایین، مجوز ارشاد، سر خم کن، راست شو، دولا شو.که چی بشه؟ گوش کنید جواب ندین. سرباز بودم بوق سگ پا میشدم تا ۴ بعد از ظهر ۴ تا ۳ شب پیاده تا خونه سایتها تعطیل از شب گذشته کلیه سایتهای هواداری این خواننده بسته شدهاند و در صفحه نخست آنها پیامی برای همه مراجعه کنندهها نوشته شده: «حتی یک نفرشما نیز نمیتوانید درک کنید برای رسیدن یک اثر به دستتان چه خون دلهایی خورده میشود. امشب حرمت هنرمند محبوب خود را شکستید. دیگر این را بر نمیتابیم… این پایگاه تا اطلاع ثانوی تعطیل است….». با این اوصاف پس از بسته شدن صفحات رسمی چاوشی در شبکههای اجتماعی، کلیه سایتهای هواداری این خواننده هم بسته شد تا هیچ منبع موثقی برای اطلاع رسانی درست درباره ترک کشور از سوی این خواننده وجود نداشته باشد. دوستان چه میگویند؟ دوستان نزدیک این خواننده هم در پاسخ به سوال خبرنگار ما مبنی بر تائید خبر خروج چاوشی از کشور فقط به یک جواب اکتفا کردند: «نمیدانیم!». پیگیری برای ارتباط گرفتن با خود این خواننده هم به جایی ختم نشد و تمام تلفنهای او از دسترس خارج شدهاند و هیچگونه امکان دسترسیای به او وجود ندارد. خیلی دلم گرفته از خیلیها… تنها جملاتی که توانستیم از قول خود او در این باره بگیریم، جملات کوتاه او در پاسخ به ایمیل شخصی ما بود که نوشته بود: «از دوستان رسانهای میخواهم اوضاع را خرابتر نکنند. هیچ جواب دیگری ندارم. من حرفهایم را با آثارم میزنم. فقط به امید مخاطبانام. ولی کم لطفی برخی دوستان باعث شده دیگر انگیزهای برای کار کردن در ایران نداشته باشم… خیلی دلم گرفته از خیلیها…»
دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 1:1 :: نويسنده : برهانی
هواپیمای ملخدار حامل کارگردان و گروه فیلمبرداری پروژه «فرزند چهارم » به تهیه کنندگی، کارگردانی وحید موساییان دیروز هنگام کار در صحرای کلاهاری در قلب آفریقا دچار نقص فنی شد و سقوط کرد.بازیگران مطرح این فیلم مهتاب کرامتی ، حامد بهداد و مهدی هاشمی هستند. سانحه هوایی سقوط هواپیما، باعث تعطیلی یک روزه فرآیند تولید پروژه «فرزند چهارم» در آفریقا شد. روز گذشته هواپیمای ملخدار حامل کارگردان و گروه فیلمبرداری هنگام کار در صحرای کلاهاری دچار نقص فنی شد و سقوط کرد که خوشبختانه جز جراحات سطحی آسیب عمدهیی به هیچ یک از اعضای گروه وارد نیامده است.این اتفاق زمانی به وقوع پیوست که عوامل پروژه «فرزند چهارم» مشغول فیلمبرداری بخشهایی از سکانس پایانی بودند. روایت کارگردان از سقوط وحید موساییان، کارگردان و تهیهکننده فیلم «فرزند چهارم» درباره نحوه وقوع حادثه گفت: «روز گذشته هنگام فیلمبرداری پلانهای مربوط به سکانس آخر فیلم که طی آن قرار بود حامد بهداد با یک هواپیمای ملخدار به دنبال مهتاب کرامتی و مهدی هاشمی که در صحرا گم شدهاند برود، هواپیمای حامل گروه کارگردانی و فیلمبرداری به دلیل از کار افتادن موتور هواپیما با سر به سمت زمین سقوط کرد و پس از برخورد با یک درخت از حرکت ایستاد.»موساییان در توضیح بیشتر راجع به صحنه مورد اشاره ادامه داد: «ما روز قبل از این حادثه صحنههای مربوط به فرود هواپیمای بهداد و درگیریهای منجر به تیر خوردن مهدی هاشمی را با استفاده از دو هواپیمایی که در اختیار داشتیم فیلمبرداری کردیم و تصمیم داشتیم صحنههای مربوط به پلانهای هوایی را فیلمبرداری کنیم. برای این منظور هنرپیشههای اصلی ما در یکی از هواپیماها و گروه فیلمبرداری در هواپیمایی دیگر سوار شده و پرواز کردیم. پس از یک دور فیلمبرداری با تمام شدن نگاتیو، هواپیمای حامل ما بر زمین نشست و پس از برداشتن نگاتیو دوباره به پرواز درآمدیم. نتیجه کار بسیار عالی بود اما حین بازگشت ناگهان ملخ هواپیمای ما از چرخش باز ایستاد و هواپیما با سر به سمت زمین شیرجه رفت.پس از چند لحظه با برخورد دماغه هواپیما به یک درخت از حرکت بازایستاد و متوجه شدیم بنزین از در و دیوار هواپیما سرازیر شده و خطر انفجار باک بنزین هواپیما هر لحظه بیشتر میشد.در حالی که در هواپیمای درهم شکسته و مابین کمربند نجات و صندلیها گیر کرده بودیم به سختی از هواپیما خارج شد و به شکل معجزهآسایی انفجاری رخ نداد و گروه با هلیکوپتری که به دنبالمان آمده بود به بیمارستانی در کالاهاری منتقل شد.» موساییان با بیان اینکه خود و دیگر عواملی که درگیر این حادثه بودند جز زخمهای سطحی آسیب جدی دیگری ندیدهاند صحبتهای خود را اینطور به پایان برد: «خوشبختانه پس از گذشت یک روز از این حادثه توانستیم فیلمبرداری را از سر بگیریم.»موساییان درباره روند تولید فیلم افزود: «تا امروز حدود ۸۰ درصد از کار فیلمبرداری را پشت سر گذاشتهایم، کما اینکه اگر با برخی موانع مواجه نمیشدیم تاکنون فیلمبرداری به پایان رسیده بود.» آغاز فیلمبرداری فیلمبرداری «فرزند چهارم» تازهترین ساخته وحید موساییان چندی پیش طی مراسمی با حضور مسعود کیمیایی در پردیس سینمایی ملت تهران آغاز شد. مرحله اول فیلمبرداری پروژه «فرزند چهارم» سیام مردادماه در ایران به پایان رسید و عوامل شب سیام برای ادامه تولید این فیلم عازم آفریقا شدند.مرحله دوم فیلمبرداری تازهترین ساخته موساییان با فیلمبرداری سکانسهایی مربوط به شهرهای مرزی سومالی به مدیریت فیلمبرداری علیمحمد قاسمی ۲۱ شهریورماه به پایان رسید و تولید این پروژه سنگین سینمایی وارد مرحله سوم تولید در صحرای آفریقا شد. فیلمبرداری در صحرای آفریقا تولید پروژه در حالی پیش میرفت که گرمای طاقتفرسای هوا و کمبود امکانات اولیه در لوکیشها شرایطی سخت برای گروه رقم زده بود. در مرحله سوم تولید پروژه، سکانسهای جنگی در موکادیشو و صحرای آفریقا فیلمبرداری شد. مهتاب کرامتی در نمایی از فیلم، او در « فرزند چهارم» بازی در نقش متفاوتی را تجربه میکند.مهتاب کرامتی، مهدی هاشمی، حسین محباهری، ناصر گیتیجاه، معصومه قاسمیپور، زهرا برومند، ساناز زرینمهر و حامد بهداد بازیگران اصلی این فیلم هستند. هواپیمای ملخدار حامل کارگردان و گروه فیلمبرداری پروژه «فرزند چهارم » به تهیه کنندگی، کارگردانی وحید موساییان دیروز هنگام کار در صحرای کلاهاری در قلب آفریقا دچار نقص فنی شد و سقوط کرد.بازیگران مطرح این فیلم مهتاب کرامتی ، حامد بهداد و مهدی هاشمی هستند.
دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 1:59 :: نويسنده : برهانی
هفته گذشته پرویز پرستویی پس از مدتها به تلویزیون آمد و میهمان برنامه خوشا شیراز در شبکه استانی شد. پرویز پرستویی در بخشهایی از مصاحبه خود، درباره سه فیلم «مارمولک»، «لیلی با من است» و «آژانس شیشهای» به نکتههایی اشاره کرد. او گفت: من با اعتقاد کامل این سه نقش رو بازی کردم. روزی به ما میگفتند پس از ساخت «لیلی با من است» تیکه بزرگتون گوش تونه! یا «آژانس شیشهای» که شبانه افرادی از همان جماعت ماشینهای ما را بردند و نیروی انتظامی هم به ما کمک نمیکرد و ما دو ماشین را رنگ کردیم و استفاده کردیم. به قول یک بزرگی که اگر حرف ایشان نبود شاید من الان زنده نبودم!، میگفت اشتباه نشه روحانی که دزد نیست، دزد لباس روحانی را پوشیده… پرستویی در بخش دیگری از صجبتهای خود به فیلم «اخراجیها» اشاره کرد و گفت: خیلی متاسفم، چند روز پیش من اخباری را خواندم که آقای شریفی نیا اعلام کرده بود که «اخراجیها» نقطه عطف سینمای دفاع مقدس است. این حرف کاملا بیانصافی است. این حداقل بیاحترامی به رسول ملاقلیپور است. من هیچ وقت درباره «اخراجیها» صحبت نکردم شاید بگم اولین «اخراجیها» به من پیشنهاد شد ولی نمیدونم چرا نباید کار میکردم! نمیدونم!…
دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 1:58 :: نويسنده : برهانی
رفتار حرفه ای و شجاعت بازیگر خوب سینمای ما جای تحسین و تقدیر دارد … باید از منوچهر هادی معذرتخواهی کنم چرا که این نقش ۶۰ تا ۷۰ درصد آن چیزی شد که باید میشد. حسینی، بازیگر فیلم «یکی میخواد باهات حرف بزنه» با اعلام این جمله درباره شروع به کارش در این مجموعه در ماهنامه «فیلم» گفت: اولین بار که فیلمنامه را خواندم، برای نقشی که حمیدرضا پگاه بازی کرد در نظر گرفته شده بودم. در واقع میتوانم بگویم من خودم این نقش را انتخاب کردم. از هر کس بپرسید مهمترین بخش یک اتومبیل چیست، میگوید موتورش. یک اتومبیل باید موتور داشته باشد تا بتواند حرکت کند. این نقش هم موتور این فیلم بود. کوتاه بود و سختیهای خاص خودش را داشت. وی با اشاره به اینکه برای بازی در این نقش محدودیت زمان داشته است افزود: فراغت کمتری داشتم که بتوانم روی ریزهکاری و جزئیاتش کار کنم. الان هم با عذرخواهی از منوچهر هادی باید بگویم این نقش، ۶۰ تا ۷۰ درصد آن چیزی شد که باید میشد. اگر فراغتی برای گپ زدن بیشتر و تمرکز بالاتر وجود داشت، مطمئنا نقش بهتری از کار درمیآمد. حسینی افزود: من همزمان در شمال مشغول فیلمبرداری «من و زیبا» بودم. کاری که با عشق و علاقه خاصی برای آن رفته بودم اما با چیز دیگری مواجه شده بودم و همین خیلی خستهام کرده بود. بازیگر «جدایی نادر از سیمین» گفت: از طرف دیگر به طور کل حال و روزم به لحاظ عصبی هم خیلی خوب و رو به راه نبود. اولین بار که منوچهر هادی را دیدم، زمانی بود که همراه با تهیهکننده و خانم آنا نعمتی به محل اقامت گروه «من و زیبا» آمدند. من اول همه از شخصیت خود منوچهر هادی خوشم آمد. به من خیلی لطف داشت و در همان ساعت اول با هم دوست شدیم. دیدم ذهنی باز دارد و میشود با او گپ زد. حسینی علت پذیرش نقش را کارگردان آن دانست و افزود: دقیقا در همان زمان من با کارگردانی کار میکردم که اصلا اجازه تغییر به من نمیداد. از نظرش فیلمنامه وحی منزل بود؛ در حالی که ما بازیگران، انسانیم، ابزار نیستیم. باید به این انسانیت، دریافتها و عواطف و احساسات بازیگر احترام گذاشته شود. کارگردانی که دلش برای کارش میتپد، فضایی را ایجاد میکند تا همه با احساسات خودشان بیایند و تاثیرهای خودشان را روی کار بگذارند تا اثر زندهتر شود. کار ما اصلا همین است. ما مهندس شخصیتپردازی هستیم. با سازهای به نام کاراکتر طرفیم. وی با اشاره به اینکه منوچهر هادی جزو کارگردانهایی است که به فضای گپ و گفت احترام میگذارد، افزود: صحنهای در فیلمنامهای وجود داشت که از آن مادر قصه (با بازی آنا نعمتی) بود. اما من پیشنهاد دادم که صحنه گوش دادن به قلب کودکی که اعضای فرزندانشان را به او هدیه کردهاند، از آن پدر باشد. برای این پیشنهاد هم دلیل داشتم. معتقد بودم این مادر در تمام این سالها به اندازه کافی با فرزندش بوده و او را لمس کرده و حس کرده است. اما پدر از فرزندش دور بوده و حالا وقتش است به گونهای این رشته عاطفی دوباره برقرار شود. هادی قبول کرد و خانم آنا نعمتی هم با مناعت طبعی که دارد، پذیرفت. تجربه کوتاه ولی خوبی بود. حسینی افزود: اهدای عضو جزو موضوعهای مورد علاقه من است. خودم هم دلم میخواهد اگر روزی دچار مرگ مغزی شدم، اعضایم اهدا شود. فیلمنامه، ادبیات خوب و قابل تاملی داشت و روی کاغذ هم جذاب بود. وی در پایان درباره فیلم «یکی میخواد باهات حرف بزنه» گفت: فیلم شریفی بود و قرار بود منوچهر هادی آن را بسازد که بهترین تلهفیلمهای تلویزیون را ساخته است. همینها و نقش مکملی که سخت بود و جای کار داشت، باعث شد بازی در آن را بپذیرم. معتقدم شخصیت کارگردان و بازیگرها در کارشان نفوذ پیدا میکند. مدیرتی که منوچهر هادی داشت، باعث شده بود همه با علاقه کار کنند.
دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 1:41 :: نويسنده : برهانی
با موافقت اصولی فیلمنامه «شیطان شلوار لی میپوشد»، حواشی تولید آن هم شروع شد. پیمان عباسی فیلمنامه نویس گفت: در ادامه روندی که در سینمای ایران به جهت همکاری با سوپراستارهای سینما پیش گرفتم، حدود سه سال قبل به درخواست لیلا اوتادی، فیلمنامه «شیطان شلوار لی میپوشد» را به وی فروختم اما در توافق این بازیگر با تهیه کننده در مورد یکی از بندهای قرارداد من صحبتی مطرح نشده بود. فیلمنامه نویس «شیطان شلوار لی میپوشد» با بیان این مطلب افزود: روال عادی در هالیوود این است که سرمایه گذارهای یک فیلم سوپراستارهای سینما هستند و با سرمایه گذاری در یک فیلم هم موجب فروش بالاتر فیلم میشوند و هم نقش دلخواه خود را بازی میکنند. من بنیانگذار این اتفاق در ایران بودم و با فیلم «توفیق اجباری» خیلی از استارهای سینما برای چنین تجربهای به من مراجعه کردند. وی ادامه داد: لیلا اوتادی هم یکی از این استارها بود که به من مراجعه کرد و به دلیل تجربهای که در همکاری با نیوشا ضیغمی و محمدرضا گلزار داشتم و فکر میکردم که این بازیگر هم مانند دو بازیگر قبلی با توجه به تجربیات سینماییاش به مقوله تهیه و رفتار حرفهای در سینما آشنا است، فیلمنامه را به این بازیگر فروختم اما اشتباه کردم زیرا اوتادی تنها به فکر منافع خودش است و با رفتار حرفهای در سینما آشنا نیست. عباسی در مورد تهیه فیلم توسط حمید اعتباریان توضیح داد: به دلیل اختلافاتی که پس از فروش فیلمنامه میان من و خانم اوتادی وجود داشت دیگر پیگیر روند تولید فیلمنامه نبودم تا اینکه پس از سه سال خانم اوتادی با من تماس گرفت و گفت با حمید اعتباریان مذاکراتی داشته و من خیلی خوشحال شدم زیرا دوست داشتم با این تهیه کننده همکاری کنم. علی عطشانی به عنوان کارگردان پیشنهادی از سوی اوتادی معرفی و بازنویسی فیلمنامه با نظرات علی عطشانی انجام شد. وی افزود: در این مدت من تنها با علی عطشانی در تماس بودم و از طریق خبرگزاریها متوجه شدم که صحبتهایی با حبیب الله کاسه ساز برای تهیه فیلم انجام شده است. از اینکه فرصت نشد با اعتباریان همکاری کنم ناراحت شدم اما آقای کاسه ساز را هم نمیشناختم و نظر منفی در مورد ایشان نداشتم. عباسی با تاکید بر اینکه تا به حال حبیب الله کاسه ساز را از نزدیک ندیده است، خاطرنشان کرد: من جلسهای با این تهیه کننده نداشتهام اما در تماس دو دقیقهای که با وی داشتم متوجه شدم ایشان از یکی از بندهای قرارداد من با خانم اوتادی بیاطلاع هستند. در تمامی قراردادهای که برای فیلمنامههای این چنینی امضا میکنم بندی وجود دارد که در برابر هر یک میلیارد فروش سهمی قابل توجه از این فروش باید به من پرداخت شود. در حالی که اوتادی که فیلمنامه را از من خریده و دو برابر گرانتر به کاسه ساز فروخته بود حرفی از بند مورد توافقمان به این تهیه کننده نزده بود. وی اظهار کرد: به طور حتم لیلا اوتادی با حبیب الله کاسه ساز در مورد رقم فیلمنامه توافق کردهاند و این رقم پس از دریافت پروانه ساخت معمولا به فرد پرداخت میشود به همین دلیل اوتادی تا به حال مبلغی دریافت نکرده است. به نظر من حبیب الله کاسه ساز فرد معقولی است و دلیلی برای به چنگ آوردن این فیلمنامه به اجبار نداشته و در واقع لطف کرده و این فیلمنامه را برای تهیه پذیرفته است در حالی که اوتادی صادقانه حرف نمیزند. فیلمنامه نویس «پرتقال خونی» در مورد بازیگران فیلم یادآور شد: مهران مدیری و رضا عطاران از جمله کاندیداهای بازی برای این فیلم بودند که به دلیل حواشی به وجود آمده توسط اوتادی حاضر به بازی در آن نشدند. علی عطشانی کارگردان فیلم گفت: این مسائل به تهیه کننده مربوط است و من به عنوان کارگردان تنها به خواستههای تهیه کننده عمل میکنم. کارگردان فیلم «شیطان شلوار لی میپوشد» با بیان این مطلب اظهار کرد: فیلم «شیطان شلوار لی میپوشد» با تهیه کنندگی حبیب الله کاسه ساز پروانه ساخت دریافت کرده و من به صورت حرفهای به قراردادم عمل میکنم. وی در پاسخ به اظهارات لیلا اوتادی و شکایتش توضیح داد: من صحبتی در این باره ندارم و معتقدم این فیلم یکی از بهترین فیلمهای امسال جشنواره است.
صفحه قبل 1 صفحه بعد موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
|||||||||||||||||
|